با این نقطه شروع، رئیسم به هر حال من را ویرایشگر مد کرد و مرا به مراسم رونمایی از یک کیف مارک hermes فرستاد.
شاید کاملاً گویای حس کلی سردبیران از مد باشد یا شاید طنز سیاه رئیس.
اما با مسئولیت جدید، البته باید با این وظیفه رشد کنم. خوشبختانه تی شرت از روی شانه ها جدا می شود و پیراهن جنگلی سبز رنگ و کم چروکی که دارم پیدا می شود.
اکنون برای نمایش مد آماده هستم.
فرش قرمز خیلی جریان اصلی است
من چند دقیقه قبل از باز شدن درها آنجا هستم و در نزدیکترین حیاط خلوت وقت خود را از لباس دوچرخه سواری به پیراهن تغییر می دهم.
رویداد امشب یک کلاچ گجت است.
خیلی چیزهای دیگر از قبل فاش نشده است.
بنابراین من در بلاتکلیفی از عدم قطعیت قبل از افشای بزرگی که در نزدیکی Kongens Have در داخل کپنهاگ رخ میدهد شناور میشوم: کیف چه شگفتیهایی ارائه میکند، چه کاری میتواند انجام دهد، کیف دستی چند کابل، دوشاخه و ابزار را پنهان میکند؟
این کیف چرم مشکی است اما به دلیل سایز کوچک با قیمت 2200 کرون به فروش می رسد.
بلوک در دست، دوربین روی شانه و از طریق دروازه خیابان به رویداد.
ورودی با ردیف های طولانی چراغ های بنفش روشن شده است که با فرش بنفش رنگی که من روی آن راه می روم مطابقت دارد.
بنفش، بعداً یاد میگیرم، چون این روزها همه فرش قرمز دارند. بنابراین، فرشهای قرمز غیرقابل قبول هستند، چه کسی فکرش را میکرد.
تابلوی طلایی را رد میکنم که اعلام میکند این ساختمان ساختمانهای Radikal Ungdom را نیز در خود جای داده است و از پلههای عریض بالا میروم و از دیوارهای پوشیده شده با نقشهای خرد شده و کاغذ دیواری تزئینشده قهوهای لذت میبرم.
این ساختمان به وضوح یادگاری از دوران منحط است که در آن شرایط محیطی به آن موقعیت می داد و وضعیت همه چیز بود. یک صحنه خوب انتخاب شده برای یک نمایش مد.
در انتهای پله ها اولین در سمت چپ را انتخاب می کنم.
در اینجا شومینه روشن می شود و Christiane Vejlø که کیف را طراحی کرده است، در میان حاضران قدم می زند. به نظر می رسد همه او را به گرمی و شخصی می شناسند.